سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گفتم: خدایا سوالی دارم؟

گفت:بپرس!

گفتم: چرا وقتی شادم همه با من می خندند! ولی وقتی ناراحتم کسی با من نمی گرید؟!!

پاسخ آمد:شادی را برای جمع کردن "دوست" آفریدم! ولی غم را برای انتخاب "بهترین دوست"....!!!






تاریخ : سه شنبه 93/6/11 | 2:1 عصر | نویسنده : محمد ملکی | نظرات ()

بخـنــد  هــرچـنــد  غـمـگینــی

   بـبخــش  هــرچـنـد   مـسکینـــی

 فـرامـوش کــن هــرچـنــد    دلــگیــــری

زیستــن اینــگــونـــه زیـبـاسـت   ...

 بخنـــد  ببخــش و فرامـوش کـــن

  هــرچـنــد میدانم ...  آســـان نــیســـت.






تاریخ : سه شنبه 93/6/11 | 1:58 عصر | نویسنده : محمد ملکی | نظرات ()






تاریخ : سه شنبه 93/6/11 | 1:52 عصر | نویسنده : محمد ملکی | نظرات ()

 

گنجشک به خدا گفت : لانه ی کوچکی داشتم آرامگاه خستگیم  سرپناه بی کسیم بود .



طوفان تو آن را از من گرفت کجای دنیای تو را گرفته بودم؟



خدا گفت : ماری در راه لانه ات بود تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را واژگون


 کند آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.



 چه بسیار  بلاها که از تو به واسطه ی محبتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنی بر


 خواستی...

 






تاریخ : دوشنبه 93/6/10 | 2:39 عصر | نویسنده : محمد ملکی | نظرات ()






تاریخ : چهارشنبه 93/6/5 | 8:11 عصر | نویسنده : محمد ملکی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.